سردرگمی طراحان در تبلیغات :: یاقوت آرت

یاقوت آرت

عضویت در خبرنامه یاقوت
یاقوت در گوگل پلاس

آخرین نظرات
۰۲ارديبهشت

ما از ایده آل های محیط آکادمی دور می شویم و با دیدگاهی اثباتی به استراتژی طراحی گرافیک می پردازیم با اصطلاحی ساده تر وارد دنیای واقعی می شویم
اکثر دانشجویانی که از رشته گرافیک فارغ التحصیل می شوند در بدو ورود به دنیای واقعی کار با حجم انبوهی از بایدهایی روبرو می شوند که تا دیروز در کتابها و کلاسهایشان نباید بود ، چرا ؟ سوال خوبیست ؟ آیا واقعیت دارد؟
سوال جالب دیگر اینجاست ، چرا کارهای همین دانشجویان فارغ التحصیل که تا دیروز با سیلی از تعریف و تمجید از طرف اساتید و همکلاسی هایشان روبرو می شد در حال حاضر با مخالفت محیط کار برخورد کرده است ؟
کمی مسئله را حلاجی می کنیم!
مدیر عامل موسسه یا شخصی که مسئول روابط عمومی و تبلیغات آن موسسه است وارد آتلیه طراحی می شود ( آتلیه طراحی شامل چند گرافیست است که به تازگی از دانشگاه فارغ التحصیل شده اند ) سفارش طراحی یک بیلبورد تبلیغاتی را با یک برگه حاوی متن تبلیغات به آنها می دهدو اصرار دارد که عصر همان روز یا نهایتا صبح فردای آن روز طرح آماده شود
گرافیست ها مشغول طراحی می شوند و تمام تلاششان را می کنند که بهترین طرح را برای موسسه مذکور آماده کنند ، بطور مثال 5 طرح مختلف برای فردا آماده می شود که گرافیست ها قبل از ارائه به مشتری نظر دوستان و احتمالا اساتید خود را درباره آنها جویا شده اندو همه طرح ها را تائید کرده اند ، به نظر می رسد همه چیز تمام شده است ولی صبح آنروز مشتری می آید و فقط با چند دید گذرا طرح ها را رد می کند و ناراحت می شود مثلا چرا سایز فونت ها ریز است ، من این رنگ را دوست ندارم و...
علت زیاد پیچیده نیست! حلقه گم شده این ماجرا استراتژی طراحی است.
حال سوال اینجاست این استراتژی چیست ؟
تا دیروز گرافیست ما صرفا یک هنرمند محسوب می شد ولی امروز باید تحقیقات میدانی کرده باشد تا با دیدگاههای مدیریتی آشنا شود ، اقتصاد ، تبلیغات ، روابط عمومی ، جامعه شناسی و ...
چقدر گرافیست ما با مسئله عرضه و تقاضا آشناست ؟
آیا گرافیست ما تحقیقات میدانی کرده است ؟ آیا می دانید چرا شرکتهای بزرگ تجاری دفترچه های تبلیغاتی دارند که وقتی به یک کشور می فرستند شما مجبورید عین همان تبلیغ را اجرا کنید، فقط زبان نوشتاری عوض می شود. مثلاً در ایران فونت فارسی می شود و در ژاپن ژاپنی. 
چقدر گرافیست ما با تاثیر سلیقه و رجحان در رونق بازار یک محصول آشنایی دارند ؟
گرافیست ما می داند چه ارتباطی باید بین سفارش دهنده یک کار گرافیکی و سفارش گیرنده یعنی گرافیست باشد؟ 
اوضاع کمی بد شد ، نه ؟
پس چرا محیط آکادمیک گرافیست را برای رویارویی با چنین مسائلی آماده نکرده است ؟ البته بهتر است بی انصافی نکنیم در مقابل اساتیدی که دانشجویان را از انجام کار تجاری منع می کنند هستند کسانی که به نقش اساسی گرافیک در رونق اقتصادی واقف اند و گرافیست ها را برای این کار آماده می کنند

می خواهیم وارد بحثی شویم که می بایست کمی حواستنان را جمع کنید
چرا صنعت و اقتصاد به تبلیغات روی آورده و چرا تبلیغات به طراحی گرافیک ؟
آیا تا کنون به نمایشگاه کتاب رفته اید؟ جواب این سوال به احتمال 98% بله است ، به این فکر کرده اید که چه کتابهای بیشتر به فروش می رسد؟ آیا به این فکر کرده اید که چرا کتابهایی پرمفهومی بوده اند که روی دست ناشر باد کرده اند ؟مسلما کتابهایی که طراحی رو جلد و صفحات آنها بهتر بوده بیشتر توانسته اند با مخاطب رابطه برقرار کرده و بفروش برسند و برای ناشران و نویسندگان خود در آمد بیشتری ایجاد کنند خالی از لطف نیست با این فرمول آشنا شوید: 

تعدادکل فروش * قیمت محصول = درآمد کل فروشنده = مبلغ کل خرج شده از طرف خریداران

مسلما بدیهی است که در این فرمول تعداد کل فروش هر چقدر افزایش پیدا کند درآمد کل فروشنده بالاتر خواهد رفت ، فروش بیشتر هم برابر با تولید بیشتر خواهد بود و تولید بیشتر یعنی رشد اقتصادی ، این یکی از تاثیرات گرافیک بر رشد اقتصادی است
حال این سوال به ذهن ما می رسد ، طراحی خوب چیست ؟ ( مسلما کتابهایی که طراحی رو جلد و صفحات آنها بهتر بوده بیشتر توانسته اند با مخاطب رابطه برقرار کرده و بفروش برسند )
خرید و فروش (فاکتور رشد اقتصادی ) یک پدیده مرتبط با انسان است ، موجودی با تنوع سلیقه بالا و با حالات روحی و روانی متنوع که بر سلیقه آن تاثیر دارد ، سلیقه هم تاثیر بالایی بر مسئله تقاضا دارد
کمی بیشتر مسئله را موشکافی می کنیم ، در اینجا بحث از تاثیر گرافیست بر مسئله سلیقه مصرف کننده یا خریدار است 
اگر کمی تامل کنیم خواهیم یافت که وقتی عامل سلیقه به نفع محصول یا خدماتی تغییر می کند عرضه و تقاضای آن محصول یا خدمات بالا می رود ، باز هم کمی بیشتر موشکافی لازم است 
وقتی به تاثیرات روانی تبلیغات بر روی تغییر رفتار مصرف کننده تامل می کنیم مسلما نقش گرافیست در این مسئله خودنمایی خواهد کرد ، در اینجا گرافیت توانسته با آشنایی که از مخاطب داشته و با ایجاد ارتباط با صنعت ( مودیان صنعت ) تبلیغاتی را طراحی کند که باعث می شود به این مهم دست یابد
این زمانیست که گرافیک در اختیار صنعت قرار می گیرد یا با عبارتی بهتر زمانی است که رشد اقتصادی دست به دامان تبلیغات و تبلیغات ناگزیر به گرافیک پناه می برد.

شاید کمی سردرگم شده باشید پس بهتر است کمی مطلب را جمع جور کنیم ، بنگاه اقتصادی x نامی خواسته یا ناخواسته وارد بازار رقابتی می شود و حتی وقتی محصول یا خدمات خود را با بالاترین کیفیت ارائه می دهد به دلیل عدم آشنایی مصرف کننده ( خریدار ) با محصولات یا خدمات بنگاه اقتصادی ، بنگاه اقتصادی مذکور فروش پائینی داشته و وارد حالت بحرانی می شود ، مدیر بنگاه اقتصادی به این مسئله واقف است و نیاز بنگاه را به تبلیغات عینا درک می کند و به یک مشاور تبلیغاتی مراجعه می کند ، استراتژی تبلیغات با تعامل این دو عنصر پی ریزی شده و برای اجرا نیازمند گرافیست است ، با وارد شدن گرافیست این زنجیره تکامل پیدا می کند ولی مسئله اصلی تعاملی است که باید بین این 3 حلقه برقرار شود یعنی اصطلاحا این سه عنصر می بایست حرف همدیگر را بفهمند.

۹۵۸نمایش ۹۴/۰۲/۰۲

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی