آیدین آغداشلو از پنج سالگی به نقاشی روی آورد و در ۱۴ سالگی نقاشیهایش در کتابهای درسی چاپ میشد و بعدها نقاشی و گرافیک حرفه اصلی او شد و در رشته نقاشی از دانشگاه تهران فارغ التحصیل گردید و از آن تاریخ تاکنون به خلق آثار هنری و تدریس نقاشی و تاریخ هنر در دانشگاه اشتغال دارد. او علاوه بر خلق آثار نقاشی و گرافیکی ارزشمند، در زمینه تئاتر و سینما نیز صاحب نظر است. وی با رسانه ها ارتباط خوبی دارد و گفتگوهای متعددی از او در نشریات ایران به چاپ رسیده است.
گفتگوی زیر را روزنامه اعتماد در تاریخ ۹۲/۴/۱۰ با آیدین آغداشلو به چاپ رسانید.
آقای آغداشلو، یک اثر گرافیک چه ویژگی ای باید داشته باشد تا ماندگار شود؟
گرافیک، هنری بسیار دقیق و حساس است. باید توجه داشت که هنر خالصی نیست. چرا که در آن هنرمند در جریان خلق اثر نمی تواند به مخاطب خود نیندیشد. در یک اثر گرافیک هنرمند روی بند نازکی راه می رود که یک سمت آن خلاقیت شخصی او و سمت دیگر رساندن پیامی مشخص به مخاطبی مشخص قرار دارد. گرافیک از آن جهت در دسته هنرها قرار می گیرد که با معنای درونی خلاقه خود پیام را شکل می دهد و از جهت دیگر هنر خالص هم محسوب نمی شود چرا که نقش مخاطب در آن بسیار مهم است بنابراین گرافیست ناچار است خود را به گونه یی با نوع مخاطب وفق دهد.
آیا وجه سفارشی بودن در هنر گرافیک از محدودیت های آن محسوب نمی شود؟
این ذات گرافیک است. هر گرافیستی می تواند حاصل را به سفارش خود خلق کند، اما هنر گرافیک این گونه زنده نمی ماند. بدنه اصلی هنر گرافیک برمبنای سفارش قبلی و تکثیر آن است و باز همان طور که اشاره کردم بر مبنای ارتباط هر چه بیشتر و فوری تر با مخاطب آن است. یک اثر گرافیک باید خیلی سریع با مخاطب خود ارتباط برقرار کند. کسی که در عرصه فرهنگی فعالیت گرافیکی می کند باید مخاطب خود را سریعا جذب کند و بعد او را وادار به مکث و تفکر کند. مکث بیشتر مخاطب نشانه ارتباط بیشتر بین گرافیست و مخاطب او است.
چقدر سانسور و خودسانسوری در گرافیک ایران انجام می شود؟ به عبارت دیگر گرافیست ایرانی چقدر آزاد است که ایده خود را در هر سطحی به اجرا بگذارد؟
گرافیک یک هنر خاص نیست. یک هنر عام است. هنری است که رو به عموم مردم دارد. اما نه به آن معنا که نگاه به همه مردم داشته باشد. مثلااگر پوستری برای جشنواره کتاب طراحی شود طبیعتا قشر مشخصی در برگرفته می شود که اهل کتاب و مطالعه هستند. کسانی که اهل مطالعه نیستند و کتاب دغدغه و مساله آنها نیست نمی توانند مخاطب مستقیم چنین پوستری باشند. بنابراین همان قدر که گروه بندی های خود را هم دارد، در سطح وسیعی هم عمل می کند. هدف آن اصلابا هدف یک کنسرت، تئاتر یا یک متن ادبی قابل مقایسه نیست. شاید گرافیک را از نظر گستردگی و وسعت مخاطبین بشود با سینما مقایسه کرد. گرافیک و سینما دو هنری هستند که به طور گسترده یی با عامه مردم سر و کار دارند، هر چند که گروه بندی های خود را دارند. بنابراین تلقی اینکه همه مردم از طیف های مختلف با برداشت های مختلف و زمینه های فرهنگی مختلف با یک پدیده گرافیکی مواجه خواهند بود یک مساله بسیار حیاتی است. یک نقاش یا یک شاعر می تواند اثری بسیار خصوصی خلق کند و آن را به نمایش هم نگذارد بدون اعمال هیچ گونه خودسانسوری و همچنان به آزادی و عدم خودسانسوری نیز پایبند بماند. اما یک اثر هنگامی که وارد عرصه فرهنگی و عرفی جامعه خود می شود ناچار است همه محدودیت هایی را که در فرهنگ و جامعه خاص او ملاک است رعایت کند به این ترتیب اگر هم سانسوری در کار خود انجام دهد نه به خاطر ملاحظه یا بیم خاصی است، بلکه به خاطر پاسخی است که از بینندگان خود می خواهد. گرافیست اثری را خلق می کند که باید آن را به مخاطب برساند و مخاطب به او پاسخ مثبت دهد اگر گرافیست اثری به وجود بیاورد که با باور داشت عامه و با آنچه با عرف جامعه مطرح است خیلی متفاوت باشد، عکس العمل منفی دریافت خواهد کرد و حتی می تواند منجر به از دست دادن حرفه گرافیست شود. نظیر این مساله در پیش از انقلاب ما هم مطرح بود و گرافیست های تبلیغاتی درخشان و خلاقی بودند که بسیار تند و گستاخ هم بودند و اگر چه کارهای آنها بسیار تکان دهنده بودند و در وهله اول می توانستند با مخاطب ارتباط برقرار کنند اما نمی توانستند مخاطب را با خود موافق کنند. اثر هنری صرف، قصد فروش جنس به دیگران را ندارد، قصد تبلیغ یک محصول را هم ندارد. صرفا خودش است اما در گرافیک قصد موفق شدن در قبولاندن مخاطب بخش عمده و اساسی است. گرافیست همیشه دغدغه آن را دارد که مورد قبول مردم واقع شود.
پس در هنر گرافیک، گرافیست تابع ایده و تفکر عمومی مردم است؟
هنر گرافیک هنری مردمی است. اما نکته ظریفی که آن را از یک دنباله رو چشم بسته و کورکورانه سلیقه عمومی جدا می سازد، این است که یک گرافیست، علاوه بر اینکه با مردم ارتباط برقرار می کند و به آنها مفهومی را می قبولاند، باید مراقب باشد که سطح سلیقه عمومی مردم را هم ارتقا دهد و آگاه باشد که دنباله روی سلیقه های منحط نشود. وظیفه خطیر یک گرافیست سلیقه سازی است امروزه پوسترهای سینمایی فقط شامل صورت هنرپیشه هایی است که بدون رعایت عناصر هنری گرافیکی لازم کنار هم چیده شده اند تا مردم با دیدن هنرپیشه های مورد علاقه شان به سمت گیشه ها هجوم ببرند! این پوسترها فاقد خلاقیت و ارزش هنری و صرفا دنباله روی سلیقه های خام عمومی هستند. درست است که گرافیست با سلیقه عموم سروکار دارد اما نباید پیرو هر سلیقه یی باشد و از آن گذشته وظیفه معنوی گرافیست است که سلیقه ها را رشد دهد.
سهم هنری گرافیست در یک اثر گرافیکی کجا و چقدر است؟
گرافیست واسطه یی است برای رساندن مفهومی به مردم، که ممکن است این مفهوم متعلق به او نباشد. این مفهوم می تواند مربوط به یک تئاتر باشد یا مفهوم فیلمی باشد که حتی گرافیست موافق با آن نباشد یا جلد کتابی باشد که متن آن مورد پسند او نباشد یا برعکس. در هر حال او مفهومی را که به او تعلق ندارد طوری با خلاقیتش می پروراند که یک مجموعه همراه و هم آهنگ را به وجود می آورد. گرافیست ترجمان و برداشت شخصی خود را، که به سطح کار و شعور کلی او بازمی گردد، در طرح دخیل و در نهایت به مردم عرضه می کند.
در ایران با چه وسایل و امکاناتی اندیشه به فرم تبدیل می شود؟
از این نظر مشکلی وجود ندارد. گرافیست ایرانی از همه وسایلی استفاده می کند که در تمام جهان استفاده می شود. اما یکی از وجوهی که خلاقیت گرافیست ایرانی را کند کرده، استفاده بی حد و حصر و تکیه بی اندازه اش، به کامپیوتر است. البته راه دیگری هم وجود ندارد و نمی توان توقع داشت که گرافیست های ما از این وسیله آسان استفاده نکنند و به گذشته باز گردند. در مرحله اجرایی، گرافیست ما از تمام امکانات لازم برخوردار است، گیرم در جاهای دیگر وسایل دقیق تر و پیشرفته تری وجود داشته باشد، اما تفاوت در آن حدی نیست که گرافیست ما عیب کار خود را معطوف به آن کند. عیب کار در اجرا و وسیله نیست بلکه در کمبود خلاقیت است. یک گرافیست ایرانی بیش از اندازه لازم به اجرای کامپیوتری کار خود تکیه می کند. اجرا، طبیعتا با پیشرفته ترین امکانات تکنولوژیکی شکل می گیرد، اما اجرا به خودی خود همه حرف نیست بلکه باید معنا و خلاقیتی را شکل دهد. امکانات کامپیوتری بسیار سبب می شود که عمق معنای کار جای خود را به یک سطح اجرایی دهد.
به نظر شما قسمت عمده گرافیک ایران کپی کاری از گرافیک جهانی نیست؟
شاید. اما باید ببینیم درباره چه نوع گرافیکی صحبت می کنیم. خیلی از گرافیست ها در تمام جوامع تنها یک اجرا کار هستند. اینها گرافیست هایی هستند که رج می زنند! الگویی را برمی دارند و دوباره سازی می کنند. این گرافیست ها در همه جای دنیا حضور دارند. اما وقتی ما درباره گرافیک صحبت می کنیم منظور گرافیست هایی جدی هستند که نیروی خلاقه خود را میان می گذارند تا اثری را خلق کنند که علاوه بر جهانی بودن، از معنای فرهنگ گذشته ایرانی نیز برخوردار باشد. تعداد این گرافیست ها اگر چه زیاد نیست اما نسلی پربار هستند و وقتی از گرافیست صحبت می کنیم اینها برای ما ملاک هستند.
درباره آینده گرافیک ایران چه چیز آن شما را نگران می کند؟
همه چیز آن ! چون که گرافیک بر دو ستون تکیه دارد: یکی فرهنگ و هنر، که همان گرافیک فرهنگی است و دیگری اقتصاد که گرافیگ تجاری را شکل می دهد. هر دو خارج ازحوزه اختیار گرافیست ها عمل می کنند. درست است که گرافیست سلیقه سازی می کند اما نبض بازار در دست او نیست و وقتی اقتصاد رونقی نداشته باشد سفارش کمتری به گرافیست داده می شود.