احتمالاً شما هم هر بار که با مقولهی طراحی و خصوصاً طراحی وب در این روزها سر و کار داشته باشید به ناچار با عبارت «طراحی تخت» روبرو خواهید شد. با وجود اینکه شیوهی طراحی تخت وب از چندین سال پیش تاکنون با محبوبیت روز افزون روبرو بوده، اما به نظر میرسد با رویآوردن شرکتها و سازمانهای بزرگ به استفاده از زیباییهای طراحی تخت، محبوبیت این زبان طراحی نیز با رشد انفجاری روبرو شده است. اما این طراحی به اصطلاح تخت به کلی از کجا آمده؟ و چرا ما در فضای وب شاهد بهرهگیری از آن هستیم؟ همانند هر چیز دیگری در طراحی، دانستن اینکه یک تکنیک یا شیوه چه ریشهای داشته و از چه تاریخچهای برخوردار است خواهد توانست در انتخاب شیوههای طراحی مورد نظر بصورت پختهتری به شما کمک کند. همچنین در صورتی که یکی از مصرفکنندگان عمدهی محصولاتی با طراحی تخت هستید، ادامهی این مقاله بیشک مورد توجه شما قرار خواهد گرفت.
اجازه دهید بصورت مرحله به مرحله پیش رفته و ببینیم طراحی تخت چیست، چه تأثیری از دورههای طراحی پیشین بر خود گرفته و چگونه امروزه به این سطح از مطلوبیت و محبوبیت دست یافته است.
طراحی تخت دقیقاً چیست؟
برای آن دسته از شما خوانندگان عزیز که تا کنون با عبارت «طراحی تخت» روبرو نشدهاید، لازم به توضیح است که در این عبارت اغلب به نوعی از طراحی اطلاق میشود که در آن اشیاء و عناصر، از داشتن هرگونه المان که آنها را نسبت به صفحهی زمینه برجسته نماید، محروماند. به زبان عامیانه، طراحی تخت به معنی حذف کارکترهای حالتدهی نظیر افتادن سایه، نمایش شیب، بافت و هرگونه المان دیگری است که باعث شود عنصر مورد نظر به حالت سهبعدی به چشم آید.
به نظر میرسد طراحان امروزی، بدلیل ظاهر مدرن این سبک و نیز امکانی که برای تمرکز بر روی آنچه اهمیت دارد -نظیر متن و پیغام- برای آنها به ارمغان میآورد، بیش از پیش به زبان طراحی تخت روی خوش نشان میدهند. با حذف استایلهایی که منجر به تاریخدار شدن طراحی میگردد و به عبارتی باعث میگردد که پس از مدتی، طراحی انجام گرفته قدیمی و تاریخگذشته به نظر رسد، طراحیهای آیندهنگرانهتری ایجاد میشود که برای مدتزمان بیشتری مرتبط و در مرکز توجه قرار میگیرد. آنچه به عقیدهی بسیاری محرز است، اثربخشی و بازده بالای طراحی تخت، به سبب حذف نماهای زائد عنصر مورد نظر است.
چندان منصفانه نیست که تنها به بحث طراحی تخت پرداخته و حالت متضاد آن را به کلی نادیده بگیریم. عبارتی که اغلب در خصوص سبک طراحی متضاد تخت بهکار میرود، عبارت «طراحی اشباع» بوده که در واضحترین تعریف به معنی افزودن عناصر زیبایی متعدد نظیر برجستهسازی، انعکاس، سایه و شیب است. اینگونه استایلها اغلب برای قابل لمستر کردن و محسوستر شدن عناصر مورد نظر برای کاربری که در محیط اپلیکیشن یا صفحه در حال حرکت است مورد استفاده قرار میگیرد. ذکر این مسأله کاملاً ضروری است که طراحی غنی، مقولهای متفاوت از سبک طراحی اسکیومورفیسم بوده که در آن تلاش میشود تمامی عناصر دیجیتال به ظاهر و سبک معادل خود در جهان واقعی درآیند تا نهایت حس آشناپنداری را برای کاربر ایجاد کنند. برای نمونه طراحی چرمگونهی اپلیکیشن تقویم در نسخههای پیشین iOS را به یاد آورید که پیروی آشکاری از سبک اسکیومورفیسم محسوب میگردد.
مبدا و ریشهی طراحی تخت از چه زمانی بوجود آمد؟
بیشتر مسائلی که امروزه در وب یا دنیای دیجیتال شاهد آن هستیم در حقیقت ریشه در هنر و صنعت چاپ پیش از خود دارند. با وجود اینکه امروزه تعیین ریشه و تاریخ آغاز دقیق طراحی تخت چندان ساده نیست، در گذشته دورانها و شیوههای طراحی بخصوصی وجود داشتهاند که بر روی این سبک طراحی، اثرگذار و الهامبخش بودهاند.
سبک طراحی سوئیسی
سبک طراحی سوئیسی که گاهی سبک مبتنی بر تایپوگرافی بینالمللی نیز خوانده میشود، اولین دوران طراحی است که در مبحث ریشهیابی طراحی تخت امروزی به ذهن میآید و از این نظر شایسته توجه است. طراحی سوئیسی در دهههای 1940 و 1950 به نحوی سبک غالب طراحی محسوب میشود که همانگونه که از نام آن مشخص است سرچشمه سوئیسی داشته و اولین بار در این کشور مورد استفاده و معرفی قرار گرفت. این سبک طراحی بصورت عمده بر استفاده از gridها، تایپوگرافی sans-serif و سلسله مراتب مرتبی از محتوا و لایهها تمرکز دارد. در دهههای 40 و 50 میلادی، طراحی سوئیسی بصورت غالب، متشکل از ترکیب تایپوگرافی بسیار بزرگ و تایپوگرافی کمینهگرا و کوچک بود.
با توجه به این مسأله که تایپوگرافی بعنوان یکی از عناصر بسیار مهم در طراحی سوئیسی مطرح است، جالب است بدانید که تایپفیس Helveticaی معروف نیز که در تمامی سبکهای امروزی طراحی مورد استفاده قرار میگیرد، سرچشمهای سوئیسی داشته و در سال 1957 ساخته شد. درست همانگونه که طراحی تخت نیز پیش از آنکه مایکروسافت و اپل به سراغ آن رفته و موجب محبوبیت بیسابقه آن شوند، ردیابی طراحی سوئیسی نیز ما را به دههی 1920 و در آلمان میرساند؛ اما این سوئیس بود که موجب محبوبیت آن گشته و نام آن را از آن خود کرد. برای اطلاع کسانی که علاقه خاصی به تاریخچه طراحی و هنر دارند، در ادامهی این مدعا میتوان به مدرسهی Bauhaus در آلمان اشاره نمود که بر آموزش معماری و تایپوگرافی متمرکز بوده که این تایپوگرافی شباهتهای فراوانی به طراحی سوئیسی دارد؛ اما تمرین این شیوهی طراحی پیش از مدعی بودن سوئیسیها در این کشور تمرین میشده است.
سبک طراحی کمینهگرا
دیگر تأثیرپذیری عمدهی طراحی تخت که امروزه شاهد آن هستیم از مینیمالیست یا کمینهگرایی بوده است. کلمهی طراحی مینیمال امروزه گاهی به اشتباه به جای همان عبارت طراحی تخت مورد استفاده قرار میگیرد؛ اما طراحی کمینهگرا بسیار پیشتر از آنکه حتی ایدهی وب و طراحی رابط کاربری به ذهن مخترع آن خطور کند، در محبوبیت قرار داشته است. سبک کمینهگرا یا مینیمالیست در معماری، هنر بصری و طراحی تاریخچهای بزرگ دارد.
مینیمالیسم تاریخ گستردهای داشته و واسطهای متعددی را برای تجلی خود پوشش داده است؛ با این وجود آن حیطهای که بر روی طراحی تخت امروزی تأثیر مهمی داشته، بصورت عمده به بیان طراحی و هنر بصری مینیمالیسم خلاصه میشود. مینیمالیسم بصورت خلاصه به عمل حذف تمامی زوائد و باقی گذاردن تنها عناصر ضروری تلقی میشود. اشکال هندسی، عناصر محدود، رنگهای روشن و خطوط واضح از موارد غالب بر سبک اغلب طراحیهای کمینهگرا محسوب میشوند. احتمالاً یکی از محبوبترین قطعههای هنری دوران مینیمالیسم، Blue Epoch اثر ایو کلین است که با کمی جستجو به ماهیت آن پی خواهید برد.
میتوان در مجموع چنین گفت که ترکیبی از طراحی سوئیسی و کمینهگرا به شدت آنچه ما امروزه در دنیای دیجیتال طراحی تخت مینامیم را تحت تاثیر قرار داده است.
ظهور طراحی تخت در دنیای دیجیتال
تاریخ خودش را تکرار میکند؛ این عبارت در خصوص گرایش فعلی به طراحی تخت نیز صحت دارد. همانگونه که ذکر آن رفت، طراحی تخت را میتوان تا سالهای 1920 میلادی به عقب دنبال کرد تا اینکه سرانجام به شکل امروزی با نیازهای دیجیتال ما پیوند بخورد. اگرچه بسیاری طراحان از چندین سال پیش طراحی تخت را سرلوحه کار خود قرار دادهاند؛ اما میتوان گفت که گرایش مایکروسافت و اپل به این سبک، باعث محبوبیت اصلی آن طی سالهای اخیر شده است.
مایکروسافت و طراحی مترو
گرایش تقریبی مایکروسافت به طراحی تخت بسیار پیشتر از آمادهسازی محیط مترو آغاز شده بود. این کمپانی به منظور رقابت با محبوبیت دستگاه iPod ارائه شده توسط اپل،در اواخر سال 2006، مدیا پلیر Zune را معرفی نمود. به همراه این مدیا پلیر، سبک طراحی متمرکز بر تایپوگرافی درشت ولی با حروف کوچک و تصویرسازی پسرمینه (پسزمینه با توجه به موسیقی یا محتوای در حال پخش تعیین میشد) نیز به کاربران معرفی شد. نرمافزار دسکتاپ Zune نیز که برای یکپارچگی هرچه بیشتر با مدیا پلیر Zune عرضه شده بود، دقیقا از همین سبک طراحی پیروی مینمود تا حس یکسانسازی را به کاربر القا نموده و تجربهای یکپارچه را ارائه دهد.
طراحی سیستمعامل اجرا شده بر روی Zune به شدت نسبت به آنچه در آن زمان از سایر محصولات مایکروسافت علیالخصوص ویندوز دیده بودیم متفاوت بود. زمانی که مایکروسافت ویندوزفون 7 را در اکتبر سال 2010 میلادی عرضه کرد، این شرکت نشان داد که از طراحی استفاده شده در Zune درسهای جالبی آموخته که آن را در کنار اشکال بزرگ، روشن و جدولمانند، تایپوگرافی سادهی sans-serif و آیکونهای تخت که بر سبک طراحی ویندوز فون 7 غالب هستند اعمال نمود. این شیوهی طراحی مدتی بعد توسط مایکروسافت به نام «طراحی مترو» نامگذاری شد.
این شیوهی طراحی به حدی توجه همگان را به خود جلب نمود که مایکروسافت طراحی مترو را توسعه داد و آن را بار دیگر در سیستمعامل ویندوز 8 معرفی نمود. در این رابط گرافیکی جدید نیز مایکروسافت نسبت به استفاده از جدولهای محصور بعنوان بلوکهایی که محتوا بر بستر آنها نمایش داده میشوند اقدام کرد که در نهایت به کاشیهای زنده یا Live Tile معروف شدند. گوشههای تیز، رنگهای روشن، تایپوگرافی sans-serif و تصاویر پسزمینه از دیگر المانهای بکار گرفته شده در رابط مترو بودند. رویکرد مشابهی از سوی مایکروسافت از آن زمان تا کنون بر تمامی محصولات نرمافزاری و سختافزاری این شرکت سایه افکنده که رابط گرافیکی ایکسباکس وان و وبسایت فعلی این شرکت نیز گواهی بر این مدعا هستند. البته لازم به ذکر است که نام مترو بنا بر دلایل حقوقی از سوی مایکروسافت دیگر مورد استفاده قرار نمیگیرد و این کمپانی طراحی خود را از آن زمان تا کنون با عنوان «رابط مدرن» خطاب میکند.
اپل از اسکیومرفیسم روی برمیگرداند
در حالی که مایکروسافت، سخت در حال کار بر روی طراحی تخت خود بود، اپل نیز چیز دیگری در آستین داشت. اپل به آرامی نشانههای رویگردانی خود از اسکیومرفیسم را بروز داد و پس از آن با عرضهی iOS 7 به کلی به طراحی تختتر استفاده شده در نسخه جدید سیستمعامل خود روی آورده و سبک طراحی اسکیومورفیسم به بلوغ رسیدهی خود را رها کرد. از آنجا که تعداد افرادی که به سرعت به نسخه جدید تولیدات اپل روی میآورند و به اصطلاح درصد استفادهکنندگان اولیه در این اکوسیستم بالا است، به نظر میرسید که این اقدام اپل توانست یک شبه محبوبیت نوشکفتهی طراحی تخت را دوچندان کند.
معمولا عناصر زیبایی بکار رفته در طراحیهای اپل به گونهای القا میشوند که از نظر کاربران بسیار ترغیبکننده و مدرن ارزیابی شده و بسیاری اپلیکیشنها و وبسایتها به دنبالهروی از همین جریان، طراحی خود را با آن سازگار مینمایند. علاوه بر این، سبک طراحی اسکیومورفیسم مورد استفاده اپل، طی سالهای متمادی کهنه و تکراری شده بود و علاوه بر خود اپل، طراحان رابط کاربری اپلیکیشنها و وبسایتها نیز متوجه این امر شده بودند که به یک طراحی جدید و جایگزین نیاز دارند. محکمترین سند بر این ادعا، مجموعه بزرگ نرمافزارهایی است که به سرعت با ارائه بروزرسانی، طراحی خود را با رویکرد تخت سیستمعامل مذکور همراه کردند تا بیشترین تناسب را با فضای جدید ایجاد نمایند.
طراحی واکنشگرا
به یاد داشتن این نکته نیز کاملاً ضروری است که یکی از دلایل مهم محبوبیت طراحی تخت در چند سال گذشته، توسعهی طراحی واکنشگرا بوده است. هرچه تعداد و تنوع دستگاههای متصل به وب بصورت روزافزونی بیشتر میشود، اپلیکیشنها و وبسایتها برای ارائه محتوای خود باید از قالب ثابت قدیمی خود خارج شده و تلاش کنند دسترسی را برای انواع دستگاهها با مدلها و اندازههای مختلف صفحهنمایش به شکل مناسبی فراهم کنند. در چنین فضایی، طراحان رابطکاربری متوجه شدهاند که طراحیهای ثابت پر زرقوبرق پیشین جوابگو نبوده و افکتهایی نظیر سایه، بافت و تصاویر ثابت در هنگام کوچکشدن برای اجرا در صفحات کوچک گوشیها، ظاهر چندان جالبی از خود بر جای نمیگذارند.
طراحی تخت منجر به افزایش کارایی و بازدهی صفحات وب و رابط کاربری اپلیکیشنها میشود. با حذف عناصر ظاهری زائد، وبسایتها و اپلیکیشنها با سرعت بسیار بیشتری بارگذاری شده و به شکل مؤثرتری در اندازههای مختلف نمایشگر به ارائه محتوای خود میپردازند. این مسأله با در نظر گرفتن افزایش روزافزون چگالی پیکسل نمایشگرها جدیتر شده و به کلی بازدهی طراحی ثابت و پر زرق و برق را زیر سؤال میبرد. مسلماً اقدام به استفاده از تایپوگرافی و اشکال ساده، بسیار سادهتر از ایجاد المانهای پیچیده در اندازههای گوناگون برای تطبیق مناسب است.
آیندهی طراحی تخت
اگرچه هیچکس توانایی پیشگویی آینده را ندارد، اما با احتمالی قوی میتوان گفت که سرانجام در آینده، طراحی تخت نیز پس از تاخت و تاز خود و اثرگذاری بر دیگر شیوهها، جای خود را به سبکی جدیدتر، مدرنتر و هیجانانگیزتر خواهد داد؛ درست همانگونه که شیوههای پیش از طراحی تخت به همین منوال بودند (اسکیومورفیسم را بعنوان یک نمونهی نزدیک در نظر بگیرید).
مشخصاً همانطور که هیچچیز کامل و بدون ایراد نیست، طراحی تخت نیز معایب خاص خود را در دنیای دیجیتال به همراه دارد (برای نمونه حذف حالتهای بصری ضروری برای درک قابل کلیکبودن یک عنصر بدون حرکت موس بر روی آن)؛ اما آنچه مشخص است، تلاش توسعهدهندگان و طراحان در راه بهکارگیری، آزمایش و یادگیری شیوههای مختلف اجرای طراحی تخت است که منجر به تکامل و بلوغ آن شده تا سرانجام سبک جایگزینی ظهور کند و رکود نسبی را برای شیوهی طراحی محبوب این روزهای دنیای فناوری به همراه آورد.
یکی از سرنخهای ما در خصوص سرانجام طراحی تخت و دوران پس از آن میتواند اقدامات طراحی اخیر گوگل خصوصا در نسخه جدید اپلیکیشنهای این شرکت باشد. اگرچه طراحیهای گوگل تا حدودی سبک طراحی تخت را القا میکنند، اما برخی عناصر بصری نظیر سایهها، در کارهای این شرکت همچنان حضور مؤثری دارند. به نظر میرسد این شرکت تلاش دارد بهترین ویژگیهای طراحی تخت و طراحی اشباع را به گونهای که همهچیز تنها به بهترین شکل عمل کند ترکیب نموده و آن را مورد استفاده قرار دهد. شاید گوگل به نکتهای پی برده که ما همچنان از آن غافل هستیم! در این میان نباید از تلاشهای گروههای توسعه و طراحی کوچک نیز غافل بود که با وجود گمنامی نسبی، طراحیهای خود را منشاء الهامگیری شرکتهای بزرگ و سرانجام محبوبیت سبکهای جدید قرار میدهند.
با وجود اینکه طراحی تخت بسیار مدرن، جدید و هیجانانگیز به نظر میرسد و رشد سریعی دارد؛ اما به هیچ عنوان مفهومی تازه در تاریخ طراحی نیست. با تأثیراتی که از سبک سوئیسی و کمینهگرا بر خود گرفته است، میتوان آن را همان ریشههای موجود در دوران چاپ دانست که تنها در کالبد تازهای برای تناسب با دنیای دیجیتال ما نمایان شده است.
منبع: zoomit.ir