1.تعادل: نظم و چیدمان بخشهای مختلف که توازن بین نیروهای متقابل یا نیروهای موثر را موجب میشود.
تعادل در طراحی، زمانی بهتر فهمیده میشود که با مفهوم فیزیکی آن مقایسه شود. به یک شیئ فیزیکی، مثلاً یک لیوان آب، فکر کنید. وقتی این لیوان کج شود یا از حالت تعادل خود بیرون بیاید، افتاده، و آب درون آن میریزید. مقیاس تعادل را باید با وزن برابر در دو سوی مخالف تعریف کرد. توجه کنید که وزن مورد نظر، لزوماً نباید از اشیاء یکسان به وجود آید.
به طور مشابه چنانچه موضوعی را به گونهای در صفحه قرار دهید که همه تعادل بصری ما را به یک سمت هدایت کند، این طراحی از حالت تعادل خارج شده است. وقتی یک طرح متعادل است که، همه عناصر آن دیده شوند. این هدف از رهگذر تقارن یا عدم تقارن حاصل میشود.
شکل 1 : تقارن تقریبی، تعادل پایدار
تعادل پایدار یا متقارن، از توزیع برابر عناصر حول یک محور افقی یا عمودی مرکزی به دست میآید. علاوه بر عناصر آینهای (بازتابی) یکسان، تعادل، را میتوان با استفاده از عناصر مختلف و با جایگذاری و ایجاد وزن برابر در آنها، نیز ایجاد کرد. این روش تقارن تقریبی نامیده میشود. بکارگیری تقارن در طراحی از یک سو، حس پایداری و ثبات را به وجود میآورد و از سوی دیگر، توجه و کششی را که وجود آن در کارهای کوچک از نظر بینندگان ضروری مینمایاند، کاهش میدهد.
تعادل ناپایدار یا عدم تقارن زمانی اتفاق میافتد که وزن یک ترکیب، به طور برابر حول محور مرکزی توزیع نشده باشد. یکی از روشهای رسیدن به طراحی متقارن، متعادل ساختن عنصر اصلی با گروهی از عناصر کوچکتر است. مثلاً، تعداد زیادی موضوع با رنگی خنثی را میتوان با استفاده از رنگمایهای عمیقتر، روی بخشهایی از لیآوت، متعادل کرد.
عدم تقارن در طراحی توجه و کشش بصری را به وجود میآورد که از ایجاد پایداری و ایستایی در طراحی ممانعت به عمل میآورد.
شکل2: تعادل ناپایدار
2.ریتم: ریتم تکرار عناصر فرعی و اصلی یا تکرار یک واحد کلی به صورت ترتیبی و منظم است.
ریتم در هنر بصری با ایجاد حس حرکت به دست میآید. جایگذاری تکراریِ عناصر، خطوط یا رنگها، میتواند تمرکز بیننده را از یک نقطه به نقطهای دیگر حرکت دهد.
شکل 3 : ریتم منظم . ریتم روان . ریتم تصاعدی .
اگر ریتم را در ترکیب عطفی با ماهیت و ذات بشر در نظر بگیریم، مشخص میشود که انسانها حس جهانی و مشترکی از زمان و تنظیم آن، تغییر فصول، طلوع و غروب خورشید، تغییرات دمایی و ریتمهای درونی که دانستن زمان خوردن، خوابیدن یا انجام فعالیت را ممکن میسازد، دارند. با بکار بردن این اصل در هنر، میتوان حس یگانگی و پیشرفت که احساسات ناخودآگاه و البته واقعیای هستند، را به دست آورد.
3.نسبت: انطباق یا ارتباط یک بخش با بخشهای دیگر یا کل یک مجموعه، به صورتیکه حجم، کمیت و یا درجهها حفظ شوند؛ (ارتباط مقایسهای؛ یا نسبت؛ به عنوان بخشی از ماهیت سازهها یا حتی بدن انسان شناخته میشود.)
نسبت در عناصر، ایجاد کننده وزن و تمرکزی است که باید نگاه بیننده را به کانونی بکشانند. بکار بردن قیاس همراه با تعادل و ریتم، میتواند شروعی نرم و روان از عناصر و موضوعات بزرگ و سپس حرکت به سمت الگوهای پیچیدهتر در طراحی باشد.
استفاده از سیستمهای گرید میتواند به یک طراحی کلی که قیاس و تعادل در آن رعایت شده است، بیانجامد.