هر سفارش، یک سؤال چند وجهی است که میتوان پاسخهای بیشماری برای آن یافت. انتخاب یک پاسخِ درخور که طراح را راضى کند، مسآلهای است که با آن دست و پنجه نرم میکنم! اگر سفارش تحمیلى نباشد، سعی میکنم شگفتانگیزترین پاسخ را پیدا کنم. به سراغ خرده روایتها، شوخیها، ابژههای به ظاهر بیربط، موقعیتهای معلق، فرم های بیانگر اتفاق در حروف و … میروم؛ اما قبل از آن سعی میکنم از موضوع فاصله بگیرم و به سفارش، مانند یک پدیدهی جدای از خود و گاه متضاد با «من» نگاه کنم و بعد از آن به سویش بروم.
این فاصله به من جایگاهی کل نگر میدهد تا با بررسی موقعیت سفارشدهنده و لحن و فضای موضوع، مسیر طراحی را با اطمینان بیشتری انتخاب کرده و تاثیر آن را بر مخاطب -که خود نقش آن را بازی میکنم- محک زنم.
زمانی که در جایگاه مخاطب با تصور یک ایده، شگفتزده میشوم؛ احساس میکنم به پاسخ نزدیک شدهام. تصور مىکنم برای ایجاد این شگفتی کمی شیطنت یا استهزاى موضوع، لازم است! اینگونه نگاه شخصیام را به موضوع تلقین میکنم.
از آنجا که برای تولید آثار گرافیکی، پایبندی به سبک شخصی را بیهوده و محدود کننده میبینم، ایدههایم را برای هر موضوع با تکنیکهای متنوعی اتود میزنم. با این حال در بیشتر مواقع، برای اجرا به سراغ یک ایده و یک تکنیک مشخص میروم. تکنیکی که حاصل تصویر ذهنیم از ایده و موضوع است. در اجرای ایدهها گاه تصویر را از هیچ میسازم و گاه ابژههایم را انتخاب و عکاسی کرده و پس از آن در پروسه ى دیجیتال، تکمیل میکنم.
همیشه تایپ را جزیی از تصویر فرض میکنم که جدای از خوانایی باید با ارزش های بصری تصویر هم سو و یا مکمل آن باشد. در اجرا آن چه برایم اهمیت دارد تلاش برای مبهم نشدن ایده است. نباید مبهوت تکنیک و جذابیت تصویر شد و ایدهی با خود پیمان بسته را از یاد برد. البته پیش میآید که در مسیر اجرا و کلنجار، بیان ایده با کمی تغییر، تکمیل یا تصحیح میشود.
برخی آثار رسول کمالی :