مرتضی ممیز

بحث سواد بصری مفاهیم جدیدی را مطرح نمی کند و از جهتی بحثی است قدیمی که متاسفانه در چندین دهه گذشته در کشور ما سوی سکوت و فراموشی رفته است. همه هنرها زبان و سواد خاص خود را دارند و با زبان خود مفاهیم زندگی طبیعت و افلاک را به خوبی بیان می کنند و ارتباط انسان ها را از طریق چنین بیان و زبانی بسیار گسترده آسان و زیبا و متحول می سازند و اهمیت و لطف هنرها در همین است که با بیان ویژه، زیبا و لطیف خود وجود روحانی و پنهان، مفاهیم را بر انسان نمودار می کنند. همان طور که گفته شد چنین زبان و پیامی مدتی است از ذهن جامعه ما دور شده و نه تنها سواد و بیان بصری که زبان های دیگری چون بیان موسیقیایی، نمایشی و غیره نیز سرنوشت مشابهی پیدا کرده اند و تنها زبان ادبی است که به دلایل گوناگون جای خالی زبان هنرهای دیگر را در جامعه ما به خود اختصاص داده است.
تعریف سواد بصری گستردگی خاص خود را نیز دارد و نمی توان در این فرصت یک ساعته محدود و معین، درباره جوانب متعدد آن بحث و گفتگو کرد تا درک درستی از چگونگی آن به وجود آید درست مثل آن است که برای کسانی که شناختی از کشورمان ایران را ندارند، بسیار آن را کم شرح دهیم. طبیعی است که چنین توصیفی جامع و مفید نخواهد بود و مطلوب هدف ما نخواهد شد. اما به هر حال سواد بصری مبحث دامنه داریست در درون خود شاخه ها، رشته ها و بخش های مختلفی را دارد و بدون اشاره به همه این جوانب حق مطلب ادا نخواهد شد و امیدوارم با توضیحات گذرای خود چشم اندازی مقدماتی مفیدی را معروض بدارم.