علیرضا صدیقی
در حال حاظر وقتی حرف از گرافیک میزنی بی درنگ مسئله تایپوگرافی به میان میاید، مثل اینکه گرافیک یعنی تایپوگرافی واگر ردی از تایپوگرافی در آثارت نباشد دیگر گرافیست نیستی!
گرافیک نت؛ علیرضا صدیقی، گرافیست ایرانی ساکن هلند و از اعضای افتخاری جامعه مجازی طراحان گرافیک ایران با ارسال این مقاله به بررسی جایگاه تایپوگرافی در گرافیک امروز ایران پرداخته است.
... دیگر مسئله این نیست که تایپوگرافی فقط یک قسمت از یک کار گرافیکی است و نه همه آن، خیلی ها دیگر از خاطرشان رفته که این شکل از تایپوگرافی که در حال حاظر در کارهای گرافیکی انجام میشود سالهاست که در هنر خوشنویسی و خط نقاشی انجام میشده و میشود و فقط فرق آن این است که گرافیستها به این شکل امروزی از آن در زمینه کارهای گرافیکی استفاده نمی کردند.برای من این سوال پیش می آید که آیا استفاده ی به این شکل تایپوگرافی در طراحی گرافیک چه جایگاهی دارد؟
و شاید بهتر بگویم استفاده این شکل از تایپوگرافی هنر گرافیک ایران را به پیش سوق می دهد یا اینکه باعث گمراهی آن میشود و هنر خوشنویسی ما را هم زیر سوال میبرد و لطمه ای سنگین به ادبیات ما میزند.
جواب این سوال ها برای هر کسی ممکن است شکلهای متفاوتی داشته باشد، ما باید بدانیم که هدف یک کار گرافیکی و یک گرافیست چیست؟ آیا منظور و هدف یک اثر گرافیکی این نیست که با یک فرم و حالت بصری و تصویری با بیننده ارتباط برقرار کند و مطالبی را به آن ارجاع نماید؟
آیا این نیست که ما می خواهیم به مخاطب چیزی بگوییم؟ حالا یک گرافیست باید این ارتباط را آسان کند و هر چه سریعتر و زیباتراین مطلب را منتقل کند یا باید کار را سختر کند و بیننده را ساعتها به نگاه کردن وادار کند و آخر سر هم چیزی دستگیرش نشود.
آیا عموم مردم هنرمند هستند؟ آیا عموم مردم تحصیل کرده هستند؟ تازه هنرمندها و تحصیل کرده ها هم با بسیاری از این آثار نمی توانند ارتباط برقرار کنند و مفهوم آن را درک کنند و آیا هنر فقط در زیبایی ختم میشود بخصوص هنر گرافیک؟
اینها تماما سوال هایی هستند که یک هنرمند و یک گرافیست مدام باید از خود بپرسد و جوابی برای آنها پیدا کند و از آنها در کارهای خود بهره گیرد.
وقتی انسان به این تولیدات ماشین وار و انبوه هنر گرافیک امروز ایران می نگرد به خود میگوید مثل اینکه همه این کارها تولیدات یک نفر است و بیشتر این تلاشها فقط رسیدن به یک هدف است و آن هم راهیابی به فستیوالها و نمایشگاها و گرفتن جایزه می باشد. حتی اگر گرفتن و رسیدن به این اهداف پوچ و خیالی به قیمت خراب کردن و صدمه زدن به ادبیات و هنر خوشنویسی و نوشتار فارسی باشد.
کودکان در مدرسه یاد میگیرند که چگونه بنویسند و بخوانند و این که برای نوشتن یک کلمه باید حروف را به همدیگر چسباند تا یک کلمه شکل بگیرد و حروف معنی دار شوند و با گذاشتن کلمات در کنار هم یک جمله تشکیل می شود، اما وقتی همین کودکان در خیابان بازی میکنند و راه میروند و یک پوستر را می بینند که روی آن کلمات و حروف به شکل غیر خوانا و بدتر از همه اشتباه از لحاظ نوشتاری و ادبیاتی نوشته شده و بیشتر وقتها باید مدتها به آن نگاه کنی و حروف و کلمات را در ذهن خود در کنار هم بگذاری و به هم بچسبانی تا معنی آن را بفهمی، آیا این صدمه رساندن به زبان فارسی نیست؟ آیا این میراثی است که ما باید برای نسل بعد از خود می خواهیم به جا بگذاریم؟
در کدام کتاب دیدید و یا در کدام مدرسه به شما آموختند که در وسط یک کلمه از حروف بزرگ استفاده کنید یا در کدام ادبیات به شما یاد دادند که اگر نصفی از یک حرف را بردارید باز هم همان معنی را میدهد و یا قابل خواندن باید باشد؟
من مخالف نوآوری نیستم، برعکس انسان اگر در کارش نوآور و خلاق نباشد انسان زنده ای نیست و فقط یک مقلد است، اما باید این نوآوری به شکل صحیح و درست انجام شود که کمکی برای پیشرفت باشد تا آنکه سبب نابودی آنچه بوده شود.
تجربه کردن یکی از مهمترین اصول در هنر است چرا که در تجربه و سعی کردن است که انسان خودش را پیدا میکند اما تجربه کردن یک چیز با تقلید فرق میکند آن هم تقلید کورکورانه.
وقتی انسان چیزی را تجربه میکند سعی میکند که خصوصیات خودش را در این تجربه جا بده و پیدا کند و یک شخصیت منحصر به خود بگیرد، بیشتر هنرمندان بزرگ جهان در ابتدا از آثار دیگر هنرمندان تجربه کردند و از آنها یاد گرفتند و بعد از سالها کار و تلاش توانستند هنر خود را شکل دهند و هنری نو را بازآفرینی نمایند.
ای کاش کسانی که تمام فکر و ذهنیتشان این است که از تایپوگرافی در تولید آثارشان استفاده کنند نیم نگاهی هم به هنر غرب می کردنند، این را میگویم به خاطر اینکه اصولا هنر گرافیک یک هنر غربی است. در زمینه تایپوگرافی یک دنیا کار میتوانید ببینید اما هیچ کدام از آنها در پی لطمه و صدمه زدن به این هنر نبوده بلکه در جهت پیشرفت و بهتر کردن آن بوده و در این میان شاید بعضی ها بگویند که هنر تایپوگرافی یک هنر ایرانی هم هست و بوده اما اینطور نیست بلکه آن هنر خطاطی است که در ایران قدمتی چندین ساله دارد و می توان به جرات گفت که هنر خطاطی در ایران خیلی غنی تر و زیباتر و دارای قدمت بیشتری از هر کجای دنیا می باشد.
بعضی از دوستان و عزیزان می گویند که چرا من در کارهایم از تایپوگرافی استفاده نمیکنم و اگر هم هست ضعیف است؟
در پاسخ این عزیزان باید بگویم که ممنون از این دقت و اظهار نظر شما، اما مگر میشود که در کاری تایپوگرافی نباشد؟ وقتی مطلبی در کار نوشته میشود آن خودش تایپوگرافی قلمداد می شود، منتها آن تایپوگرافی که امروزه بعنوان تایپوگرافی مطرح است پیش من جایگاه و کاربری ندارد.
من علاقه ای ندارم که مخاطب کارهایم را در سر در گمی ببرم و هنری را که سالهای سال اساتید بزرگی روی آن کار کردنند و به قولی دود چراغ خوردند خدشه دار کنم و مهمتر از همه بعد این همه سال که در غرب زندگی میکنم یاد گرفتم که باید با مسایل به شکل صحیح آن برخورد کرد و فکر شده عمل کرد و این فکر کردن است که تفاوت شرق و غرب را تشکیل میدهد، جهان پیشرفته و جهان سوم تفاوتشان همین فکر کردن است.
فکر کردن و آگاهی است که باعث کشف و اختراع این همه فناوری و امکانات رفاهی برای انسان های قرن 21 شده، پس بیاییم روی حرکت و کاری که می خواهیم انجام دهیم فکر کنیم و فقط کورکورانه تقلید نکنیم و حتی اگر هم تقلید میکنیم به شکل درست آن تقلید کنیم.
در پایان از همه دوستان وعزیزانی که وقت گذاشتند و حرف های من را مورد نظرسنجی خود قرار دادند سپاسگذارم و آرزوی بهترینها را دارم.
مقاله ایی خوبی بود اما چند نکته کوچک !
باید چند نمونه از کارهای مولف مقاله را اینجا میگذاشتید تا بررسی دقیق تر صورت بگیره
بهتر است سردبیر محترم یاقوت اول هر مطلبی عنوان کنند این صرفا فقط یک یادداشت است و مورد تایید ما هست یا نیست ! الان مشخص نیست موضع یاقوت نسبت به گفته های جناب علیرضا صدیقی چیست ؟!
در اخر به نظرم این گفته ها صرفا فقط یک انتقاد بود بدون ارائه راه حل و راهکار!!!
خواننده ها دچار سردرگمی میشه بلاخره اشتباه است یا درست ؟!
ممنون