کلمه سبک که علت بسیاری از مباحثات در دنیای طراحی است در مورد چیست ؟ تعداد کمی از طراحان هستند که نظرشان را ارائه داده اند و گفته اند که داشتن نمای "niche" در این زمینه لازم می باشد . بقیه معتقدند که دادن یک نمای ثابت به کارتان در خوشحال نمودن و ایجاد رضایت مشتری ها عملی تر می باشد . مشکل در این تفکر است که سبک یک مفهوم پیچیده است .چرا هر دو گروه را نمیتوانیم بپذیریم ؟
مقدمه
پنج اصل اساسی برای ایجاد سبک طراحی منحصر به فرد
کلمه سبک که علت بسیاری از مباحثات در دنیای طراحی است در مورد چیست ؟ تعداد کمی از طراحان هستند که نظرشان را ارائه داده اند و گفته اند که داشتن نمای "niche" در این زمینه لازم می باشد . بقیه معتقدند که دادن یک نمای ثابت به کارتان در خوشحال نمودن و ایجاد رضایت مشتری ها عملی تر می باشد . مشکل در این تفکر است که سبک یک مفهوم پیچیده است .چرا هر دو گروه را نمیتوانیم بپذیریم ؟
برای بیان این نکته گاهی اوقات در تلاش برای تعریف سبک بسیار صوری عمل می کنیم . من دوست ندارم سبک را به سادگی اینکه چطور کسی به یک پالت خاص علاقمند میشود یا چطور کسی طراحی با حس فضایی به هر چیزی را ترجیح می دهد تعریف نمایم . یک سبک با معیارهایی مشخص میگردد که هر طراحی خودش آنها را به میل خود می سازد . من یادم می آید روزی یک طراح به من گفت اگر تو آن را کشیده ای پس سبک توست . خصوصیات و ویژگی های شخصیتی شما در کارهایتان ظاهر میشوند . پس زیاد به جزئیات این اصطلاح فکر نکنید و به ایجاد یک سری اصول اساسی طراحی در کارتان بیاندیشید .
پنج اصل اساسی که کمک میکند شما سبک طراحی مخصوص به خودتان داشته باشید
همانطور که پیش تر گفتم هر طراحی باید سبک خود را بر اساس یک سری اصول مشخص بسازد . با درک و شناخت این موضوع هر کدام از ما ممکن است این عناصر را متفاوت معنی کنیم . من دوست دارم آن چیزی را که خودم باور دارم یعنی اصول اساسی ایجاد سبک طراحی در اینجا ارائه دهم :
تناسب
به نظر میرسد بسیاری از طراحان به این حقیقت ساده و درد آور نگاهی انداخته باشند . تا میتوانید از خود بپرسید "چرا" . آیا ما ازسبک خاصی برای خودمان استفاده میکنیم از دنیای طراحی یا مشتری ها شناختی داریم ؟ از سبک برای رساندن مفهوم استفاده میشود و تغییر می کند تا با پروژه و با نیازهای مشتری متناسب گردد . به سختی میتوانمانع از هوس شد و همیشه م بد نیست . کلیت دادن و مختومه کردن گرایش های کلی طراحی هر زمانیکه آنها خیلی واضح و آشکار باشند کار آسانی است . بهترین آنها نمونه ای است که فکر کردن به آن جنبش سبز می باشد . دلایل نا معتبر زیادی برای اینکه بخواهیم با قدرت تحمل ذهنی زیاد طراحی کنیم وجود دارد . بنابراین هر آنچه که من میگویم مطمئنا معنی و مفهوم دارد .
درک مفاهیم
تناسب از درک و دریافت نیازهای مشتری نشات میگیرد . اگر زمان کافی برای درک و شناسایی مشکلاتی که با آنها روبه رو هستیم نداشته باشیم غیر ممکن است حقیقتا چیزی را ایجاد نماییم که با نیاز های مشتری تناسب داشته باشد . اینجا همان جایی است که هر طراحی دارای روش منحصر به فردی است که از آن پیروی میکند . عملیات های کلی برای بسیاری طراحان جمع آوری بورد های حالت مطالعه رهنمودهای برند مروری بر کارهای مربوطه و هموار نمودن تحقیق های موضوعی قدیمی میباشد . مهم نیست شما چطور تصمیم بگیرید اطلاعات جمع آوری نمایید و اینکه بدانید کور کورانه طراحی کردن نه تنها بر پیامد ها برای مشتری ها تاثیر میگذارد بلکه کار شما را نا متناسب و نا مربوط میکند .
استاد کاری
این همان چیزی است که ما اغلب هنگام فکر کردن به سبک به آن می اندیشیم . اجرایی ساختن یک کار در سطح دانش و علم ما میباشد . زیبایی شناختی همان چیزی است که ما میخواهیم در این زمینه مهارت کسب نماییم . اگر کار ما ضعیف و نا مرتب انجام شود برای شنوندگان مورد نظر ما جذابیت کمتری خواهد داشت . اگر نتوانید آن را زیبا بسازید مشتری های کمتری هم خواهید داشت . و اگر ما یک مفهوم خارق العاده داشته باشیم ولی آن را به موقع زیبا و مرتب نکنیم انوقت طرح چه میشود . حالا من نمیخواهم کسی باشم که اینطور طراحی میکند اما میخواهم در مورد فایل هایم صحبت کنم . اگر شما میخواهید فایلی را برای مشتری بفرستید بهتر است تمیز و مرتب باشد و خوب و عالی سازمان دهی شده باشد . استاد کاری باید شاهد همه کارهای سختی باشد که شما برای رسیدن به راه حل انجام میدهید .
اشتیاق و علاقه
سبک باید بازتاب باورهای فرد باشد . تمایل به پیشرفت دائم و تطبیق داشته باشد . هنگام افزودن آن به جمع اسناد مهم باید بدانید کارتان در حال انتقال و دگرگونی است . سنجش بهترین روش برای ارائه کار بهتر است و اینکه بدانید سبک شما واقعا از چه چیزهایی تشکیل شده است . هر چه اشتیاق و علاقه شما بیشتر باشد سبک شما پیشرفت بهتری خواهد داشت .
یکی از معروف ترین نویسنده های من در طراحی می گوید :
من فکر میکنم داشتن سبک تا جائیکه نشان دهنده باورهای شماست خوب است . مگر آنکه سبک با باورها و اولویت های شما موازی باشد که آنوقت لازم است آن را تصحیح نمایید . من فکر میکنم تقلید سبک از روی افراد دیگر کاری ویران کننده است : مثل این می ماند که لباس سنتی هالو وین را هر روز بپوشید . اگر با کفش های خود راحت هستید و کاری میکنید که بازتاب باورهای شما به بهترین روش می باشد این دیگر سبک نیست . این تنها انجام دادن کاری است که از عهده شما بر می آید .
منحصر به فرد بودن
همه ما به طور غیر عمد با دنمایی تمام میکنیم که از نظر خودمان منحصر به فرد است .هر کسی با مشکلات به طریقی کنار می آید . پروسه هر طراحی با بقیه کمی متفاوت است . گاهی اوقات ما بدون آنکه خودمان بدانیم شروع به تقلید از کارهای دیگران میکنیم . (امیدوارم واقعا نادانسته باشد ) . تلاش میکنیم طرح شان را متعلق به خودمان کنیم . که از تجربه و مشارکت اصول ذکر شده نشات میگیرد . با خودمان میجنگیم تا بر راه حل های منحصر به فرد غلبه نماییم . شعبه زدن خارج از مناطق راحت کار مهمی است .
نتیجه گیری
خشنودی از خود یکی از بدترین کارها برای طراحی است که میخواهد سبک خود را ارتقا دهد . بحث درباره اینکه ایا کار کسی باید نمای محدود داشته باشد از اهمیت زیادی برخوردار است . ما باید به اصولی که کارمان بر اساس آن می باشد توجه داشته باشیم . بگذارید سبک تان بازتابی از اشتیاق و علاقه شما کار سخت تان و سفینه ای باشد که شما همه کارهایتان را داخل آن میگذارید .
بیژن